کد خبر: 1332157
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۴۰۴ - ۰۰:۴۰
نظری تاریخی بر جریان مرگ آگاهی در ایران معاصر
آنان که طریق حیات جاودانه را به مردم نمایاندند طبیعی است که انقلاب و شکل‌گیری یک نظام سیاسی جدید، نیازمند ایثار، فداکاری و از خود گذشتگی در حد اعلای آن است. امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی در دهه‌های ۴۰ و ۵۰، مرگ را برای هواداران و پیروانش در راستای تحقق چنین ایده‌ای ارزشمند - که در نزد غالب آنها کمک به رهبر صالح زمانه و مقابله با نقطه مقابل آن یعنی طاغوت دوران و زمینه‌سازی ظهور امام زمان (عج) قلمداد می‌شد- آسان و دلپذیر کرده بود
یاسر عسگری* 

جوان آنلاین: «مرگ آگاهی» و پذیرش گفتمان شیعی درباره جهان پس از آن، از رموز مهم توفیق انقلاب و نظام اسلامی است. هم از این روی بازخوانی تاریخچه فرهنگسازی در این‌باره از فصول مطالعات تاریخی این رویداد بزرگ به شمار می‌رود. در مقال پی آمده، در باب تبیین این گفتمان در دهه‌های اخیر سخن رفته است. 
 
 طرح مسئله
تبارشناسی جریان مرگ آگاهی در کشور هم مغفول و هم از جهاتی تأمل برانگیز است. شناخت پیشینه، تطورات و تحولات تاریخی موضوعات، مفاهیم و سیاست‌ها یکی از رویکرد‌های محجوب ما در محافل علمی و تاریخی است. شاید بتوان گفت که اوج جریان مرگ آگاهی/ مرگ‌اندیشی، در دهه ۶۰ اتفاق افتاد. کشور درگیر جنگ و شهر‌ها و روستا‌ها و خیابان‌ها پر از شهید و مجروح و جانباز و رزمنده بود؛ کسانی که باید خودشان را برای مرگ در راه دین، باور‌ها و حتی میهن‌شان آماده می‌کردند. انقلاب اسلامی، نتیجه فعالیت‌های مذهبی و فکری نسل‌های دهه‌های قبل بوده است و برای شناخت آنها و فضای جامعه، باید اندکی به قبل برگردیم. خصوصاً به دهه‌های ۴۰ و ۵۰ که چه تحولات فرهنگی، فکری و معرفتی عمیقی در جامعه ایران رخ داده است. 

 معارف جریان مرگ آگاهی، در دهه‌های ۴۰ و ۵۰
در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ و در فضای دینی کشور، چند شخصیت نقش برجسته‌ای در آشنایی با معارف مرگ آگاهی داشتند. امام‌خمینی (ره) به عنوان رهبر یک نهضت دینی و مرجع تقلید - که با شناخت جامعه ایران و دشمنان آن- درپی حاکمیت دین و تحقق ایده «حکومت اسلامی» در ایران بود، بارزترین چهره در این عرصه به شمار می‌رود. اگرچه تئوری «حکومت اسلامی» و «ولایت فقیه» سابقه‌ای بس قدیمی‌تر دارد، ولی شاید هیچ فقیهی مانند امام، طراحی عملیاتی برای تحقق این ایده نداشته است. طبیعی است که انقلاب و شکل‌گیری یک نظام سیاسی جدید، نیازمند ایثار، فداکاری و از خود گذشتگی در حد اعلای آن است. امام در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ مرگ را برای هواداران و پیروانش برای تحقق چنین ایده‌ای ارزشمند - که در نزد غالب آنها کمک به رهبر صالح زمانه (امام‌حسین (ع) زمان) و مقابله با یزید زمانه و زمینه‌سازی ظهور امام زمان (عج) قلمداد می‌شد- آسان و دلپذیر کرده بود. در دو حوزه تبلیغ سنتی و روزآمد نیز این گفتمان تبلیغ می‌شد. حجت الاسلام حاج شیخ احمد کافی در بین مبلغان آن دوران، اگرچه بیشتر دغدغه ترویج مهدویت داشت، ولی با سخنان دلنشینش، همگان را به زمینه‌سازی برای ظهور آخرین حجت الهی دعوت می‌کرد. از سویی دیگر دکتر علی شریعتی با شور و ادبیات حماسی و به روز، معنای جدیدی از «زندگی»، «مرگ» و «شهادت» را به جامعه روشنفکری ارائه کرد و فداکاری برای آرمان‌ها و پذیرش مرگ و شهادت را برای نخبگان، دانشجویان و تحصیلکردگان آن دوره آسان کرد. امام خمینی به یک سبک و کافی و شریعتی به سبک‌های دیگر، مفهوم مرگ را در جامعه به جایگاه واقعی‌اش رساندند و به جای اینکه مردم و مخاطبان، از مرگ و مردن واهمه داشته باشند و بترسند، به پیشواز آن می‌رفتند! چه نظام فکری و معنایی آنها از «مرگ» تغییر کرد و این پدیده از تصویر کلیشه‌ای و عمومی شده‌اش، فراتر رفت و به «زمینه‌ساز حیات جامعه» تبدیل شد. گو هرچه مردم مرگ اندیش‌تر و مرگ آگاه‌تر می‌شدند، زمینه برای فداکاری‌های آنها بیشتر می‌شد. به مرور گستره این فداکاری، کل جامعه را دربرگرفت و منجر به سقوط رژیم پهلوی شد. 
اندیشمندان و فعالان مذهبی- سیاسی دیگری نیز در این زمینه به تولید ادبیات و ارتقای معنایی مفاهیم زندگانی و اسلامی پرداختند، از جمله آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، آیت‌الله مرتضی مطهری و آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای. مأمور ساواک در گزارشی پیرامون جلسات درس و تأثیرات سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای برای دانشجویان در مسجد امام‌حسن (ع) مشهد می‌نویسد: «این گروه به‌طور مداوم آموزش می‌بینند و تبلیغات آنچنان مؤثر است که جوانان را به‌صورت گلوله آتش درآورده و از هیچ چیز ترس ندارند. مبلغین گروه به عناوین مختلف ثابت می‌کنند که در حال حاضر دستگاه دولتی از حکومت یزید پلیدتر و بدتر است و گفته می‌شود که شما‌ها مانند امام‌حسین هستید. دستگیری و احیاناً مرگ برای‌تان افتخار است و اعضای وابسته با ایمان راسخ این ادعا را قبول دارند.» (شرح اسم، ص ۵۱۱) این رویکرد، اما فقط به روحانیون و اندیشمندان حوزوی منحصر نبود. استاد علی‌اکبر پرورش که از فعالان فرهنگی مؤثر در دوران پیش و پس از انقلاب بود و در بین نوجوانان و جوانان - به‌ویژه جوانان اصفهانی- تأثیرات شگرفی داشت، در این فقره به تئوری‌پردازی و تبلیغ می‌پرداخت. برخی نویسندگان مانند محمدرضا حکیمی و پرویز خرسند نیز ماجرای عاشورا و قیام حسینی (ع) را دستمایه خلق آثار حماسی و انقلابی قرار و مرگ آگاهی و مرگ اندیشی را در بین مخاطبان جوان و کتابخوان توسعه می‌دادند. «رنگ سرخ» اگرچه بیانگر شور و حماسه و «زبان سرخ» بیانگر شجاعت و جسارت است، در کنار آن تعبیر «مرگ سرخ» هم مطرح می‌شود که نشانگر مرگ حماسی، فداکارانه و حیاتبخش است. گویی یادآور تعبیر «عقل سرخ» حکیم سهروردی نیز هست، همو که در جوانی به قتل رسید. چنین مفاهیم و تحلیل‌هایی فقط به نویسندگان و نیرو‌های مذهبی محدود نماند. چه به عنوان نمونه، شاهرخ مسکوب شاهنامه پژوه و از نویسندگان مشهور جریان روشنفکری باستان‌گرا نیز گفته است: «پیروزی انقلاب اسلامی، نتیجه غلبه بر ترس از مرگ بود.»

 معارف جریان مرگ آگاهی در دهه ۶۰
در دهه ۶۰ که هم منافقین و گروهک‌های تجزیه طلب کشور را به آشوب کشانیدند و هم رژیم بعثی عراق و حامیان غربی و شرقی‌اش، کشور را درگیر جنگی ناخواسته کرده بودند، مرگ آگاهی و مرگ‌اندیشی به اوج خود رسید. ترور‌های روزانه در سالیان اولیه تأسیس نظام اسلامی این وضعیت را تشدید می‌کرد و هر آن در هر نقطه کشور می‌شد به بهانه قیافه مذهبی (ریش یا حجاب) و لباس‌های مذهبی (کاپشن سبز یا چادر سیاه)، در معرض حملات ناجوانمردانه قرار گرفت! ائمه جمعه و جماعات در دهه ۶۰ توجه زیادی به یاد مرگ داشتند و در خطبه‌ها دیدار‌های عمومی و جلسات تدریس اخلاق و... مخاطبان را به این موضوع توجه می‌دادند. در یادنامه‌های منتشر شده درباره علما یکی از سرفصل‌های پرتکرار، همین موضوع است. 
بازار کتاب و مخاطب تحصیلکرده هم، آثار فراوانی را در این زمینه به خود می‌دید یا می‌خواند. فیلم سینمایی «توبه نصوح» محسن مخملباف با بازی فرج‌الله سلحشور از آثار پرمخاطب و اثرگذار آن دوران بود که مخاطبان را به فکر مرگ، معاد و حق‌الناس می‌انداخت. شاید بتوان گفت که استقبال از کتب معاد و ایثار و شهادت در دهه ۶۰ در اوج خود بوده است. مرگ‌اندیشی در سیره و وصیتنامه‌های شهدا نیز برجسته و خاص است. از کتب شهید دکتر چمران که عمدتاً در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ و ۸۰ منتشر شدند، هم برمی‌آید که وی مرگ آگاه و مرگ‌اندیشی ممتاز بوده و به این مقوله توجهی ویژه داشته است. (ر. ک: خدا بود و دیگر هیچ نبود، مصطفی چمران، ص ۴۳ و...) در خاطرات رزمندگان دفاع‌مقدس و آزادگان نیز موارد زیادی از روحیات مرگ آگاهی دیده می‌شود. 

 معارف جریان مرگ آگاهی در دهه ۷۰
در دهه ۷۰ جلسات اخلاقی درباره مرگ و معاد فروکاست و موضوعاتی مانند: زهد، قناعت، دنیاگریزی، حیا، عفاف و... پررنگ‌تر شد. در بین حلقه‌های فکری، دکتر سیداحمد فردید و برخی شاگردانش توجه زیادی به مرگ آگاهی داشتند و شاید بتوان گفت که «مرگ آگاهی»، جایگاه مهمی در اندیشه فردید و شاگردانش داشته و دارد. برخی از چهره‌های این حلقه عبارتند از سیدعباس معارف، دکتر محمد مددپور، حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمد قائم مقامی، دکترمحمد رجبی دوانی، یوسفعلی میرشکاک و دیگران. در اوایل دهه ۷۰ شهید سید مرتضی آوینی و دکتر محمد مددپور نیز از شخصیت‌های شاخص مرگ‌اندیش بودند و دغدغه مرگ آگاهی داشتند. شهید آوینی می‌گوید: «بشر امروز از همان آغاز قرون جدید در جست‌وجوی چیزی بوده است که او را از دین و دینداری بی‌نیاز می‌کند و در وجود او فطرت مرگ آگاهی را که عین ذات اوست، بمیراند! سرسپردن به مقیدات مذهبی و گوش سپردن به ندایی که هماره از درون، بشر را نسبت به مرگ متذکر می‌دارد، خوشایند طبع اولیه بشر امروز نیست.» (رستاخیز جان، ص ۱۰۶) او ادامه می‌دهد: «قرار بود که علم امروز از بشر خدایی بسازد که بی‌نیاز از ذکر - که نسبت میان او و حقیقت وجود اوست- در کمال اقتدار، جاودانه بر طبیعت حکمروایی کند. قرار بوده که علم جدید، بشر را بر مرگ غلبه دهد و اضطراب روانی او را - که ناشی از مرگ آگاهی فطری است- درمان کند.» (رستاخیز جان، ص ۱۰۶ و ۱۰۷) مددپور نیز در بخش‌های مختلفی از آثارش، به این مقوله توجه دارد. از جمله اینکه رویکرد اریک بوتل را در زمینه شهادت و انسان انقلابی نقد می‌کند. در سال ۱۳۷۷، گزیده‌ای از رساله دکتری اریک بوتل پژوهشگر و نویسنده فرانسوی - که در باب شهادت در ادبیات جنگ تدوین شده بود- ذیل عنوان «به سوی قرائتی نو از شهادت، از منظر انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی» انتشار می‌یابد. مددپور با توجه به اهمیت مقاله بوتل، کتاب «گریز از یکسان‌سازی جهانی، اندیشه روزمرگی یا تفکر آرمانشهری» را در نحوه تبیین انقلاب و به ویژه جنگ تحمیلی و مسئله شهادت تدوین کرده و طی آن به نقد و تجزیه و تحلیل نظریه بوتل برآمده است. 
در دهه ۷۰ کتاب «روزنه‌ای به عالم غیب» آیت‌الله سیدمحسن خرازی و کتاب «عالم برزخ» حجت‌الاسلام والمسلمین محمد محمدی اشتهاردی، با استقبال مواجه شد. برخی از مباحث معاد آیت‌الله شیخ‌محمد‌شجاعی زنجانی به همت حجت‌الاسلام محمدرضا کاشفی در چندین مجلد منتشر شد، مانند «قیام قیامت»، «مواقف حشر» و «تجسم عمل و شفاعت» و استقبال خوبی نیز از آنها صورت گرفت. «معاد یا بازگشت به سوی خدا»، کتاب دیگر اوست. آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی هم کتاب‌های «معاد و جهان پس از مرگ» و «ده درس معادشناسی» را می‌نویسد. آیت‌الله عبدالله جوادی آملی نیز ذیل درس‌های تفسیر موضوعی قرآن کریم، به «معاد در قرآن» می‌پردازد و کتابی به همین نام دارد. آیت‌الله جعفر سبحانی کتاب «معاد انسان و جهان»، آیت‌الله ابراهیم امینی کتاب «معاد در قرآن» و آیت‌الله سیدمحمد ضیاءآبادی کتاب «معاد تجلی گاه اعتقاد و اخلاق و عمل» را منتشر می‌کنند. کتاب «۵۰ درس پیرامون عالم پس از مرگ (سیری در جهان پس از مرگ)» نوشته حجت‌الاسلام حبیب الله طاهری آکردی نیز در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌گیرد. برخی از مباحث معارفی استاد علی صفایی حائری (معروف به عین صاد)، در جمع معدود شاگردان و همراهانش، به معاد و مرگ اختصاص یافت که پس از درگذشتش، در دهه ۸۰ و در قالب کتاب «حیات برتر: معاد از منظر قرآن» منتشر شد. صفایی حائری می‌گوید: «قرآن نمی‌گوید معاد هست، پس انسان برانگیخته می‌شود. می‌گوید انسان استعداد بی‌نهایت دارد، پس باید بی‌نهایت ادامه داشته باشد... قرآن ما را از سه راه به معاد می‌رساند: شناخت انسان و استعدادهایش، شناخت هستی و شناخت الله.» (عوامل رشد، رکود، انحطاط، ص ۲۰۶) صفایی «کفر به معاد» را نتیجه عوامل مختلفی چون: ۱. منفعت‌طلبی و راحت‌طلبی؛ ۲. شتاب‌زدگی؛ ۳. چشم‌پوشی از استعداد‌های عظیم انسان می‌داند. (پیشین، ص ۲۰۵) به تعبیر او، «آن‌هایی که از خودشان فرار می‌کنند و خودشان را نمی‌بینند، خواه ناخواه ادامه‌شان را هم نمی‌توانند ببینند.» (پیشین، ص ۲۰۵) صفایی یکی از عوامل کفر و بی‌توجهی به معاد و مرگ را «منفعت‌طلبی» و «راحت‌طلبی» قلمداد می‌کند. (عوامل رشد، رکود، انحطاط، ص ۲۰۵)

 معارف جریان مرگ آگاهی در دهه ۸۰
در دهه ۸۰ جلسات اخلاقی آیت‌الله سیدرحیم توکل هم رنگ معاداندیشی به خود گرفت. بیشتر جلسات توکل، در شهرک قائم (عج) از مناطق محروم قم و مراکز آموزشی و تربیتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سراسر کشور بود. جلسات عمومی علامه حسن حسن‌زاده آملی در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ نیز بی‌توجه به مسئله مرگ و معاد نبود و دائماً در آن تأکید می‌شد: «آقاجان! ما ابد در پیش داریم!» آیت‌الله سیدعلی حسینی میلانی کتاب «باور‌هایی از معاد»، حجت‌الاسلام والمسلمین حسین انصاریان کتاب «معاد در اسلام» و علی ملکی میانجی - که گرایشی به مکتب معارفی خراسان دارد- کتاب «معرفت معاد» را عرضه داشتند. سیدمجتبی حسینی که از نویسندگان فعال ماهنامه «نیستان» بود نیز کتابچه‌ای به نام «مرگ» منتشر می‌کند. برخی شخصیت‌های حوزوی و مبلغان دینی هم، ابتکاراتی در این زمینه داشتند و به تولید کلیپ‌های تصویری الهام گرفته از کتاب‌های سیاحت شرق و غرب پرداختند، مانند حجت الاسلام مویدی در بابل. 
 معارف جریان مرگ آگاهی در دهه ۹۰
دهه ۹۰، دوره اوج مجدد مباحث مرگ اندیشی و معادباوری در بین توده‌های مردمی بود و تجربیات و راهکار‌های جدیدی، برای توجه به این مسئله مهم و حیاتی در جامعه اجرا شد. کتاب‌های «معاد، بازگشت به جدی‌ترین زندگی» و «هنر مُردن» استاد اصغر طاهرزاده اصفهانی در این دهه مخاطبان جوان دانشجو و طلبه فراوانی یافت. طاهرزاده در دهه‌های ۸۰ و ۹۰، به این موضوع حیاتی توجه دارد و به ترویج مرگ آگاهی و معادباوری در جامعه می‌پردازد. وی معتقد است: «موضوع معاد اگر درست طرح شود، می‌تواند به خودی‌خود یک نحوه سلوک باشد و انسان متدبر در موضوع معاد، در عین مطالعه آن موضوع، عملاً در حالت سلوک الی‌الله قرار گیرد و حجاب‌های ظلمانی و نورانی‌اش رفع و خَرق شود.» (مقدمه کتاب معاد، بازگشت به جدی‌ترین زندگی) حجج‌الاسلام مسعود عالی و حسینی قمی از اساتید و واعظان حوزه علمیه قم، در برنامه «سمت خدا» - که از برنامه‌های معارفی پرمخاطب تلویزیونی در این دهه است- سلسله بحث‌هایی درباره مرگ، حشر، قیامت، برزخ و... آغاز کردند. حجت‌الاسلام محمدرضا عابدینی از اساتید اخلاق و عرفان حوزه، دیگر کارشناس این برنامه این بار نه در تلویزیون، بلکه در جمع طلاب و فضلای حوزه علمیه قم، احادیثی با موضوع معاد را شرح و بسط داد که چندین مجلد از آن با عنوان «تا ابد زندگی، شرح احادیث کتاب المعاد بحارالانوار»، از سوی دفتر نشر معارف منتشر شد. شاید بتوان گفت که این مجموعه غنی‌ترین مجموعه معارفی درباره معادباوری باشد. 
آیت‌الله محی الدین حائری شیرازی - که استاد تربیت و اخلاق اسلامی بود و در دهه ۹۰، ظهور و بروز بیشتری در سطح کشور داشت- نیز به مقوله یاد مرگ در تربیت و سبک زندگی توجه دارد. او در اهمیت یاد مرگ می‌گوید: «مرگ، مسئله بسیار مهمی است. اگر انسان قبل از انجام هر کاری، اول مرگ را مطالعه کند، آن کار را صحیح‌تر انجام می‌دهد. مهم‌ترین چیزی که طناب این دلو [حیات]را محکم می‌کند، یاد مرگ است. هرکس به اندازه مطالعه‌ای که روی مرگ کرده، حیات را بهتر شناخته است. هیچ‌چیز برای کنترل حیات، جانشین یاد مرگ نیست. مرگ، حیات انسان را بهشت می‌کند. کسانی که حیات‌شان، حیات مفید شد، یاد مرگ آنها را بهشتی کرد، دنیای‌شان را بهشتی کرد، دنیای‌شان را آباد کرد.» (راه رشد، ج ۴، ص ۲۰۰) آیت‌الله حائری شیرازی معتقد است که ما باید یاد مرگ را درست به فرزندان خود معرفی کنیم. او می‌گوید: «اینطور نیست که مرگ بد باشد یا خوب باشد. مرگ، هم بدترین هست و هم بهترین. اینکه بچه‌ها را اینطور تربیت کنیم که زندگی را بهار بدانند و مرگ را زمستان، تربیت خوبی نیست. مردن را بد معنا کرده‌ایم و از سختی‌ها و رنج‌هایش، یا از دشواری‌ها و مشکلاتش گفته‌ایم. دشواری مرگ، از خود مرگ نیست، از عمل انسان است. تلخی‌های مرگ، از عمل است. همین مرگ مشکل و مخوف و وحشت‌آور برای کسی که به فکر آن بوده و از قبل آماده، اول کمال و سعادت است.» (راه رشد، ج ۴، ص ۱۹۲)
در این سال‌ها آیت‌الله حسین مظاهری، کتاب «معاد سرنوشت جاودانه انسان» را عرضه می‌کند. برخی ائمه جمعه نیز به این موضوع توجه نشان می‌دهند و در گفتار‌ها و نوشتارهای‌شان به مرگ و معاد و مرگ آگاهی می‌پردازند. از جمله آیت‌الله سیدکاظم نورمفیدی کتاب «از مرگ تا قیامت»، آیت‌الله عبدالنبی نمازی کتاب «معاد از دیدگاه قرآن و روایات» و سیدجلیل مرتضوی نیز کتاب «مرگ و معاد در آیینه قرآن و روایات» را نشر می‌دهند. دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی «مرگ و معاد» و دکتر سیدسلمان صفوی کتاب «زندگی پس از مرگ (معاد در قرآن)» را روانه بازار کتاب کرده‌اند. 

 حکایت همچنان باقی است... 
در دو دهه اخیر، در فضا‌های دانشگاهی و نخبگانی هم کتاب‌های زیادی در این زمینه ترجمه و منتشر شده است که خود سرفصل تحقیقاتی جدید به شمار می‌رود و نقد و تحلیل کتاب‌های ترجمه شده در این زمینه، پژوهش مستقلی می‌طلبد. با این همه نمی‌توان این نکته را از نظر دور داشت که فضای عمومی جامعه در دهه اخیر نیز خود تجلی شهادت و نوعی مرگ آگاهی بوده است. جلوه‌هایی از این پدیده را می‌توان در وقایعی، چون شهادت سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی، شهید محسن فخری زاده، شهید آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی و شهادت بیش از هزار تن از هموطنان‌مان در حمله ۱۲ روزه اسرائیل به ایران مشاهده کرد. 
منابع:
۱. شرح اسم؛ زندگینامه آیت‌الله سیدعلی حسینی خامنه‌ای (۱۳۱۸ تا ۱۳۵۷)، هدایت الله بهبودی، چاپ اول، ۱۳۹۱، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی. 
۲. ۱۱۰ سؤال از استاد مطهری، گردآوری و تدوین مجید باقری، چاپ ۱۴، ۱۳۸۶، قم: انتشارات خادم‌الرضا (ع).
۳. خدا بود و دیگر هیچ نبود، مصطفی چمران، به کوشش مهدی چمران، چاپ پنجم، ۱۳۸۵، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بنیاد شهید چمران. 
۴. روح باران، فرهنگ گفتار آیت‌الله سید روح‌الله خاتمی، چاپ اول، ۱۳۸۷، تهران: انتشارات خانه فرهنگ خاتمی. 
۵. آموزه‌هایی از قرآن، علی اکبر پرورش، تدوین اکبر اسدی، چاپ اول، ۱۴۰۱، قم: انتشارات شهید کاظمی. 
۶. رستاخیز جان، سید مرتضی آوینی، چاپ اول، ۱۳۷۹، تهران: نشر ساقی. 
۷. امام حسین (ع) پیشوای روشنایی‌ها، علی نصیری، چاپ اول، ۱۳۹۰، ویراست جدید، قم: انتشارات وحی و خرد. 
۸. عوامل رشد، رکود، انحطاط، علی صفایی حائری، چاپ اول، ۱۳۹۸، قم: انتشارات لیله القدر. 
۹. راه رشد (ج ۴)، آیت‌الله محی‌الدین حائری شیرازی، چاپ اول، ۱۴۰۲، قم: دفتر نشر معارف. 
*پژوهشگر تاریخ معاصر

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
captcha
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار